English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to lay a ghost U روحی راناپدیدکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spiritual U روحی
psychic U روحی
psychical U روحی
psychiatry U طب روحی
intrinsic U روحی
inanition U بی روحی
mental U روحی
spectral U روحی
gaiety U سبک روحی
to raise a ghost U روحی راحاضرکردن
supersensible U روحی روانی
anagoge U تعالی روحی
anagogy U تعالی روحی
psychic force U نیروی روحی
analeptic U محرک روحی
emotional and physical U روحی وبدنی
panpsychism U روحی نگری
psychasthenia U ضعف روحی
psychic force U قوه روحی
psychotherapy U تداوی روحی
obsession U عقده روحی
obsessions U عقده روحی
inner U روحی باطنی
numinous U اسرارامیز روحی
verve U سبک روحی
spiritually U معنوی روحی
psycho analysis U تجزیه و تجلیل روحی
to sustain a trauma U ضربه روحی خوردن
congenial <adj.> U دارای تجانس روحی
anagogical U وابسته بتعالی روحی
psychic U واسطه پدیده روحی
anagogic U وابسته بتعالی روحی
congenial U دارای تجانس روحی
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
invigorate U تقویت روحی کردن
to hit rock bottom U از نظر روحی خرد شدن
to be shattered [British E] U از نظر روحی خرد شدن
to empower somebody U به کسی قدرت [روحی] دادن
to be devastated U از نظر روحی خرد شدن
trauma U ضربه روحی روان اسیب
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
to be dashed to the ground U از نظر روحی خرد شدن
psychotherapy ortherapeutics U معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
traumas U ضربه روحی روان اسیب
to haunt U به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk U به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
zombi U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
zombies U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com